«خروج از ریل انصاف و
منطق»، خوشبینانهترین عنوانی است که میتوان برای برخی رسانهها و بعضی افراد که
این روزها گفتهها و نوشتههایشان در فضای رسانهای منتشر میشود، برگزید! خروجی
که نمونه بسیار ساده و روشن آن را میتوان در موضوع مهاجرت یکی از گزارشگران ورزشی
از کشور به وضوح مشاهده کرد!
«راهبرد
ایالات متحده درباره ایران، گیج و گنگ شده و به نظر میرسد، دست واشنگتن به طور
فزاینده از به کار گرفتن برخی گزینهها به منظور جلوگیری از تشدید تنش کوتاه
است.» این بخشی از تحلیل ارائه شده در مؤسسه «بروکینگز» در زمینه حوادث و تحولات
اخیر منطقه است. بر اساس گزارش دانشگاه پنسیلوانیادر سال ۲۰۱۲، این مؤسسه تأثیرگذارترین اتاق فکر در جهان شناخته میشود.
این روزها مقامات کاخ سفید یک خط در
میان درباره ایران صحبت میکنند! وزیر خارجه آمریکا در تازهترین گفتههایش درباره
سیاست واشنگتن در قبال تهران، اعلام کرده است: «ایران باید در نهایت تصمیمگیری کند.
آنها باید همانند یک کشور نرمال رفتار کنند و اگر آنها این کار را انجام دهند ما آماده
مذاکره درباره طیف وسیعی از موضوعات بدون هیچ پیششرطی خواهیم بود.» مرور همین چند
جمله، به سادگی دروغ بودن ادعای «مذاکره بدون پیششرط» را به اثبات میرساند؛ چرا
که «مایک پمپئو» در همین عبارات کوتاه، «مذاکره بدون پیششرط» را به «نرمال رفتار
کردن» ایران منوط میکند؛ اما فارغ از این دروغ آشکار، پرسش اصلی این است که رفتار
نرمال، چگونه رفتاری است و به چه عملکردی در روابط بینالملل، عملکرد نرمال میگویند؟
مسئله تغییر و اصلاح قانون اساسی، از جمله موضوعات
مبنایی عرصه سیاسی است که همواره در برخی محافل نخبگان سیاسی بحث و بررسی شده است.
از این منظر حداقل دو نظر وجود داشته است: برخی معتقدند مشکلات کنونی کشور برخاسته
از قانون اساسی نیست؛ بلکه مشکل در اجرای قانون است. قانون اساسی موجود از صلابت و
مزایای بسیاری برخوردار است که قابل دفاع بوده و در صورت تحقق کامل و اجرای همه
اصول آن میتواند مرتفعکننده مشکلات کشور باشد؛ از این رو باید موانع تحقق آن را از
میان برداشت؛ اما برخی معتقدند در قانون موجود نیز ضعفها و نقصهایی وجود دارد که
بخشی از مشکلات موجود به این برمیگردد و جز با بازنگری و نوسازی آن حل نخواهد شد.